3ويژگي در قندي از همان ابتدا نمايان بود.
1- تصميم گــرفته بود كه روزنـامهنگار بـاشد و فقـط روزنامهنگار. به اين عهد خود از آغاز تا پايان پايدار باقي ماند. هر آنچه كرد روزنامهنگارانه بود، از منظر يك روزنامهنگار. روزنامهنگار بود و سردبير شد. روزنامهنگار بود و نويسنده روزنامهنگاري شد، روزنامهنگار بود و استاد روزنامهنگاري شد. هيچگاه به شغل ديگري نپرداخت. هرگز كسي او را جز در قامت روزنامهنگاري نديد، ديگر كسي جز روزنامهنگاري از او نشنيد. 2سال پيش كه آخرين روزهايي بود كه چيزي را به ياد ميآورد، آلبوم عكسهايش را پيش دوستانش گشود. او بود و عكسهاي مأموريت روزنامهنگارانهاش. مكانها را به سختي به ياد ميآورد. اما ميدانست، خوب ميدانست، كه براي چه آنجاهايي كه به ياد نميآورد رفته است. ميگفت مأموريت روزنامهنگاري داشته است.
2- تصميم گرفته بود كه سردبير باشد. هرگز قندي را جز در هيأت يك سردبير تمامعيار تصور نكردهام. بسياري ويژگي تيتر زدن، حرفهاي تيتر زدن را، ويژگي بارز او برميشمرند، اما قندي تيترزن بسيار ماهري بود چون ميدانست كه يكي از مهمترين ويژگيهاي يك سردبير خوب آن است كه تيترهاي خرد بر پيشاني صفحه نخست روزنامه بنشاند. به همين دليل نيز نام خود را بر حكايت معاصر تيتر در ايران جاودانه كرد.
3- قندي روزنامهنگاري خود آموخته بود، كسي را نميشناسم كه بتواند ادعا كند روزنامهنگاري را به حسين قندي آموخته است. البته او خود نقيض اين اصل بود. روزنامهنگاري را به بسيار كساني آموخته است و يگانه استاد او در روزنامهنگاري خودروزنامهنگاري بود و لاغير.
يك بار از او پرسيدم كه چگونه است تا به اين پايه روان و آسان مينويسد، گفت: نوشتن را از خواندن آموخته است؛ نه فقط از خواندن كه از بارها خواندن و زير و رو كردن نوشتههاي روزنامهنگاران بزرگ ايران. قندي در تنهايي با نوشتههاي بزرگان همخو شد و انس گرفت.
قندي در تنهايي، رؤياهاي روزنامهنگارانهاش را نگاشت.
قندي در روزنامهنگاري و با روزنامهنگاري ايران هميشه خواهد ماند؛ چراكه يك روزنامهنگار هميشگي و تمامنشدني است.
نظر شما